«یا لطیف»

همیشه از آموزش دادن مباحث جدید می‌ترسیدم! دلم می‌خواست روی یک موضوع تسلط کامل داشته باشم و بعد وارد تدریس آن شوم. می‌ترسیدم کسی از من سوالی بپرسد که جواب آن را ندانم و آبرویم برود. کلاس امسال برایم تجربه‌ی مواجه شدن با این ترس بود. درست است که روی مبانی اولیه و پایه‌ای لازم برای تدریس مسلط بودم ولی موضوع برای خودم تازگی‌های زیادی داشت. حتی خیلی پیش آمد که یکی از بچه‌ها یک مبحث جدید را جستجو کرده و پیدا کرده بود و برایم توضیح میداد. به جای اینکه تظاهر کنم که بلد هستم شوق و ذوق خودم از یاد گرفتن مطلب جدید را کاملا بروز می‌دادم و علاوه بر این خوشحال می‌شدم که بچه‌ها یک موضوع جدید را پیدا کرده و یاد گرفته‌اند. ضمن اینکه به خاطر تسلطم روی کلیت موضوع جایگاهم پیش بچه‌ها از بین نمی‌رفت.

خاصیت دیگری که این تازه بودن مطالب داشت این بود که خودم مدام پویا بودم. از کلاس خسته نمی‌شدم. کلاس برایم جذاب بود. ضمن اینکه از دیدن خروجی کار بچه‌ها واقعا ذوق می‌کردم. خروجی کارشان بعضی جاها فراتر از حد تصورم بود.

در مجموع تجربه‌ی انجمن امسال برایم تجربه‌ی بسیار شیرینی بود. علاوه بر چیزهایی که گفتم از ارتباط برقرار کردن با بچه‌ها بسیار لذت بردم. بعضی اوقات که پروژه‌شان با مشکل روبرو می‌شد باید کاری می‌کردیم که روحیه‌شان را از دست ندهند و اوقات دیگر وقتی پروژه شروع به کار کردن و پیشرفت کردن می‌کرد ما هم خوشحال می‌شدیم.

با اینکه آماده شدن برای کلاس وقت و انرژی زیادی از من می‌گرفت ولی هیچ وقت احساس نمی‌کردم دارم صرفا یک کار انجام میدهم. خودم به شدت درگیر آن بودم و از فرآیند لذت می‌بردم. به راحتی حاضر بودم زمان بیشتری صرف کنم تا نتیجه‌ی دلخواه به دست بیاید.

امیدوارم بچه‌ها هم به اندازه‌ی من از کلاس لذت برده باشند و سال‌های بعد تجربه‌های بهتر و پربارتر رقم بخورد :)